پيام
+
در اين جا حرّ ابن يزيد با نيروي ادب يک قدم به سوي حق آمد، چگونه؟ وقت ظهر امام به حجاج ابن مسروق، مؤذن ارتش خودشان فرمودند اذان بگو. سپس به حرّ فرمود آيا نمازت را با لشکر خودت مي خواني؟ فرماند? سپاه دشمن، نان خور يزيد، بر خلاف انتظار گفت: نه، بلکه نماز را با تو مي خوانم. اين ادب و اين نمازي که او خواست پشت سر حضرت بخواند، در حقيقت پشت کرده به فرهنگ
قافيه باران
90/2/9
ناموس خدا..
دشمن بود و او را يک قدم به سوي پروردگار پيش برد و اين کارش کليدي براي گشوده شدن درهاي رحمت حق به سوي او بود. نماز خواندند و امام خطبه اي را خواندند، تا وقت نماز عصر شد. باز حرّ ابن يزيد نماز عصر را به حضرت اقتدا کرد، پس از نماز بين امام و حرّ گفتگو دربار? مردم کوفه و بازگشت امام به مکه يا مدينه آغاز شد. ولي حرّ اصرار کرد که من مأمورم شما را به کوفه ببرم. امام در برابر حرّ فرمودند:
ناموس خدا..
(سَکَنَتکَ اُمُّک) مادر به عزايت بنشيند، چه مي خواهي؟ حرّ يک مقدار سکوت کرد، سپس به حضرت نظر کرد و گفت به خدا سوگند اگر غير تو از عرب اين کلمه را به من مي گفت و در يک چنين گرفتاري که تو هستي قرار داشت، من او را رها نمي کردم و مادرش را به شيون و فرزند مردگي ياد مي کردم، قطعاً پاسخش را مي دادم، ولي به خدا سوگند من حق ندارم نام مادرت را جز به نيکوترين وجه مقدور به زبان جاري کنم.
ناموس خدا..
بعد از نماز اين مرحل? دوم ادب حرّ بود که نشان داد به خاطر اين احترام به حضرت زهرا، درهاي رحمت خاصّ حق به روي او باز شد. گذشت تا روز عاشورا، با اين که عمر سعد به او ترفيع مقام داده بود، ولي حال توبه و نورانيّت عجيبي به او دست داد و با کمال خضوع و تواضع با ياد ندايي که اول سفر شنيده بود که او را به بهشت بشارت دادند، به سوي خيمه هاي امام حرکت کرد. نزديک خيمه پياده شد
ناموس خدا..
دو دستش را روي سر گذاشت، چون به امام نزديک شد، خودش را روي زمين انداخت، روي خاک انداخت و مرتب مي گفت: (اللهمَّ إليکَ أنَبتُ فَتُب عَلَيه) خدايا من توبه کردم، توب? مرا بپذير. (فَقَد آرعَبتُ قُلوبَ اُوليائِک وَ اُولادَ بَيتِ نَبيِّک) من دل بندگان تو را به هراس ا نداختم، خدايا دل دختر پغمبرت را، دل فرزندان دختر پيغمبر تو را به ترس انداختم. حضرت فرمودند: (إرفَع رَأسَک) سرت را بردار
ناموس خدا..
عرضه داشت: يَابنَ رَسولِ الله، من همان کسي هستم که تو را از بازگشت به مدينه مانع شدم، من راه را به تو بستم، واقعاً براي من جاي توبه وجود دارد؟ حضرت فرمود: (نَعَم، يَتوبُ اللهَ عَلَيک) بله جاي توبه وجود دارد، سرت را از روي خاک بردار، خدا توب? تو را پذيرفت.