پيام
+
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود:
جواني از انصار، در مدينه با زني برخورد کرد. در آن زمان، مقنعه زن ها تا پشت گوششان را مي پوشاند (گوشها، گردن و صورت حجاب نداشت) جوان به آن زن خيره شد و چشم از او بر نداشت تا عبور کرد. همين طور که با نگاه به پشت سرش آن زن را تعقيب مي کرد، وارد کوچه تنگي شد در اين هنگام صورتش به استخواني که از ديوار بيرون زده بود برخورد و شکافت. وقتي آن زن رفت، جوان به خود آمد و ديد
ساقي رضوان
90/2/8
ناموس خدا..
خون از صورتش جاري است با خود گفت: به خدا سوگند! نزد رسول خدا مي روم و اين ماجرا را با او در ميان مي گذارم. جوان نزد پيامبر رفت. حضرت پرسيد اين چه وضعي است؟ او جريان را نقل کرد.در اين هنگام جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد ((به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند،اين براي آنها پاکيزه تر
ناموس خدا..
است و خدا به آنچه مي کنند، آگاه است. و پس از آن فرمود: به زنان با ايمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند.)) فروغ كافي ، جلد5 صفحه 521
*خون شهدا*
روي تابلوي چوبي نوشته بود: خواهرم حجاب___برادرم نگاه
دكتر نگو بلا بگو
يه جنبه حجاب چادره ... جنبه هاي ديگه هم داره ... نگاه ... حرف زدن ... حيا و عفت ...
مسافري از ...
همون يه جنبه ،جنبه هاي ديگه هم پوشش ميده مطمئننا كسي كه چادر سر داره بايد حرمت و قداست چادر بدونه
دكتر نگو بلا بگو
وااااااااااااااااااااااااااااااااقعا؟؟؟؟؟؟ ... همه جنبه ها رو ميپوشونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .... شما چادري بي حيا نديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .... مسافر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
ساقي رضوان
اي مسافر! دل خوشي داري!