دوش ديوانه شدم عشقمرا ديد و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو
گفتم اي عشق من از چيز دگر مي ترسم گفت آن چيز دگر نيز دگر هيچ مگو
گفتم اي عشق بگو زير و زبر خواهم شد گفت مي باش چنين زير و زبر هيچ مگو
گفتم اي عشق اين روي فرشته ست عجب يا بشر است
گفت اين غير فرشته ست و بشر هيچ مگو