وبلاگ :
ميخ در
يادداشت :
داستان كربلا شروع شد...!
نظرات :
0
خصوصي ،
8
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
نفيس
1هر چند پر شکسته شدي و نمي پري//اما هنوز مثل هميشه کبوتري
شکر خدا که پا شدي و راه مي روي//انگار خانمم کمي امروز بهتري
حتي براي دلخوشي ما ... چه خوب شد//مشغول کار خانه شدي روز آخري
شانه زدي به موي پريشان دخترم//مي خواستي نشان بدهي باز مادري
با اين قنوت نا متعادل چه مي کني؟//داري دعا به خانه ي همسايه مي بري؟
هر چند خنده مي کني از ديدنم ولي//با طرز راه رفتن خود گريه آوري
بانو تو را قسم به دلم احتياط کن//وقتي که دست جانب دستاس مي بري
کم کم بساط زندگيم جمع مي شود//آخر نگاه مي کني ام جور ديگري...